مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیهالسلام
پروانه شد تا شعـلـهور سازد پَـرش را پـیچـیـد در شـوق شـهـادت بـاورش را داغ گـلـویـش تـازه شـد از قـحـطی آب وقتی به خنجـر داد زخـم حـنجـرش را با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دسـتهـای کـوچک و نـامآورش را تا لحـظهای دیگـر عـمویش زنـده باشد انداخـت بر وی، کـودکانه پـیکـرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه میبردند در غربت سرش را! |